اقدام عجیب گروه صلح سبز در تخریب خطوط نازکا
به نقل از پوریا ناظمی: محیطزیست ما در خطر است. برای مثال از یک سو گرمایش جهانی از مرزهای امن خود گذشته و آثار زیان بارش حداقل برای انسان شروع به آشکار شدن کرده است. این نشانهها از سالها قبل در دسترس بودند، اما هنوز هم به آنها توجه نمیشود. امروز کانادا که از نخستین کشورهایی بود که از پروتکل کیوتو بیرون آمد، تمامقد دربرابر خطرات زیست محیطی استخراج نفت-شن ایستاده است، توافق نیمبند چین و آمریکا درزمینه کاهش گازهای گلخانهای هنوز امضایش خشک نشده با بحران مواجه شده و تلاشهای متعدد برای نجات زمین با سدهای مستحکم برخورد میکند. اما جدی بودن بحران دیگر قابلانکار نیست.
در سال ۲۰۰۳ پنتاگون گزارشی درباره تغییرات اقلیمی و پدیده خشکسالی مفرط حاصل آن منتشر کرد. نتیجه این گزارش به طور خلاصه ساده بود: «حاصل ادامه این روند، کاهش چشمگیر توانایی باروری زمین خواهد بود. توانایی که تغذیه همه ما به آن وابسته است. پیامد جنگهایی که در پی این رویداد رخ میدهند از هم پاشیدن اتحادها و فدراسیونهایی نظیر اتحادیه اروپا و از هم گسیختگی نظم جهانی خواهد بود.»
در سال ۲۰۰۹ گروهی از محققان دانشگاه استکهلم فهرستی از شاخصهای اصلی پشتیبانی حیات انسان روی زمین را تهیه کردند. آنها در نهایت ۹ شاخص اصلی در این زمینه را استخراج و برای هر کدام حد مرزی و خطری را مشخص کردند که با گذر از آن وارد مرحلهای میشویم که طبیعت توان بازسازی خود به طور مستقل را از دست میدهد. تاکنون از آن ۹ شاخص، از مرز خطر سه مورد (گاز دیاکسیدکربن، تنوع زیستی و چرخه نیتروژن) عبور کردهایم و در سه مورد دیگر (منابع آب شیرین، از بین بردن جنگلها و اسیدی شدن آبها) به مرزهای خطر رسیدهایم. در مورد دو شاخص دیگر از این مجموعه (ذرات معلق یا هواپخشها و آلودگیهای شیمیایی) دانش ما به حدی نیست که بتوانیم این مرز را دقیق رسم کنیم و بنابراین نمیدانیم آیا از آن عبور کردهایم یا نه؟ و تنها در مورد لایه اوزون موفق به انجام کاری شده و وضع را اصلاح کردهایم. در سال ۲۰۱۴ گروهی از اقتصاددانان و سیاستمداران درجه اول کنفرانسی را برگزار کردند که برای نخستینبار در این سطح به مساله بحران اقتصادی ناشی از گرمایش زمین میپرداخت. نتیجه این تحقیق که در گزارش نهایی این مجموعه مطرح شد، هشدار درباره ادامه روند تغییرات نبود؛ بلکه توصیه روشها و تخمینهایی بود که در مواجهه با «وضع موجود تغییر یافته» با آن روبهرو خواهیم شد، بود. این ماجرا باعث شد تا از آن زمان به بعد موضوع گرمایش زمین به موضوعی اقتصادی نیز بدل شود و از صفحات علمی به صفحات اقتصادی روزنامهها انتقال پیدا کند.
یکی از اهرمهای موثر و قدرتمند در زمینه تلاش برای حل این مشکل، نهادهای مردمنهاد و غیردولتی، محلی، ملی و بینالمللی هستند. مخصوصا انجمنهای مختلف دفاع از محیطزیست که در تلاش برای حفظ آن و اعمال فشار بر سیاستمداران برای اصلاح روندها فعالیت میکنند. یکی از معروفترین این گروهها، گروه «صلح سبز» است. گروهی که در سالهای اخیر و تحت تاثیر فشارهایی که در مقابلاش وجود داشته، به روشهای تندروانه و رادیکال و حتی خشن روی آورده است. آنها برای مقابله با مخالفانشان از ابزارهایی استفاده میکنند که خود آنها را غیراخلاقی میدانند. گاهی – نظیر جریان کشتار دلفینها در ژاپن- کمپینی تبلیغاتی با هدف بزرگنمایی، پروپاگاندایی جهانی را درست میکنند و گاه در تظاهرات خشونتآمیز شرکت کرده و حتی دست به انفجار خطوط لوله انتقال نفت میزنند. نمونه اخیر فعالیت آنها یکی از رسواییبرانگیزترین آنهاست.
این گروه در آستانه برگزاری همایش زیستمحیطی سازمان ملل متحد در لیما، پایتخت پرو، شبانه و بیاجازه به سراغ یکی از میراثهای فرهنگی و تاریخی جهان یعنی خطوط دشت نازکا رفتند؛ نقشهای عظیمی که حدود ۱۵۰۰ سال پیش ساکنان باستانی این منطقه با استفاده از چیدن سنگهایی کوچک کنار هم آن را ساخته بودند؛ ابَرسازههایی که تنها از ارتفاع بالا شکل نهایی خود را نشان میدهند، در طول تاریخ دوام آورده و هنوز یکی از رازهای دوران کهن به شمار میرود. فعالان صلح سبز در کنار سنگ چین عظیم مرغ مگسخوار این مجموعه، اقدام به شعارنویسی غولآسایی کردهاند: «زمان تغییر است! آینده تجدیدپذیر است(قابل بازسازی است) – صلح سبز» این شعارنویسی در ابعاد وسیع در منطقهای چنین با ارزش آسیبهایی را به بار آورده است که به گفته برخی از کارشناسن شاید غیرقابلجبران باشد. صلح سبز رسما از این موضوع معذرتخواهی کرده، اما معذرتخواهی در برابر چنان تخریبی که با هدف و برنامهریزی قبلی صورت گرفته، کمک چندانی نمیکند. صلح سبز با این کار تنها یک دستاورد را به دست آورد و آن از دست دادن اعتبار خود میان مردم عادی محلی بود و بهانهای به دست سیاستمداران داد تا از این پس بیشتر و مستدلتر بتوانند علیه حتی سخنهای معقول این گروه ایستادگی کنند.
فعالیتهای صلح سبز باید برای ما آینه تمامعیاری باشد. واقعیت این است که در بین بسیاری از فعالان محیطزیستی نوعی فرهنگ توطئهانگاری و بسته بودن رایج است. این مخصوص صلح سبز نیست. گروههای فعال دیگر نیز در فضاهای بسته کار میکنند و حتی به داوطلبان به چشم غریبه مینگرند و گاه آنقدری که در تخریب یکدیگر میکوشند، در راه اصلی هدفشان گام برنمیدارند. (بهعنوان نمونهای از این ماجرا گزارشی که درباره جولیا باتر فلای هیل، دختر جوانی که چنیدن ماه را برای حفاظت از درختان سوکویا بر فراز یکی از آن نشست، در دانستنیها نوشتم و در کنار گفتوگویی با او منتشر شد، مرور کنید.) فعالیتهای زیستمحیطی داوطلبانه و غیردولتی در ایران نیز متاسفانه با چنین مسالهای مواجه است. شما بارها شاهد جدلهایی بودهاید که بیش از آنکه بر مبنای دادههای علمی و نقد نظریات و راهکارها باشد، به فریاد کشیهای بیپشتوانه و دگماتیک شبیه بوده است. اما این فرهنگ ضرورتی برای فعالیت زیستمحیطی نیست. کشور ما به دلایل مختلف یکی از مناطقی است که بیش از متوسط جهانی در معرض تهدیدات زیست محیطی قرار دارد. از سیستان گرفته تا ارومیه، از ساحل خزر گرفته تا سواحل گرم جنوب و جزایر خلیج فارس، از جنگلهای هیرکانی شمال تا جنگلهای بلوط زاگرس، از سفرههای آب زیرزمینی گرفته تا دامنهها کوهستان البرز، همه و همه با بحرانهای جدی دست به گریبانند. از سوی دیگر ایران همچون دیگر کشورهای در حال توسعه بیش از کشورهای توسعه یافته از روند جهانی تغییرات اقلیم رنج خواهد برد و همه اینها به معنی اهمیت فعالیت گروههای زیستمحیطی و فعالان آن است. اما این گروهها درحالیکه در حال تلاش برای حفظ محیطزیست ایران هستند، باید نگران روشهای خود و مسیری که میروند نیز باشند. درگیر شدن در بازیهای سیاسی، بسته بودن و شعارگرایی در کمین است و محیطزیست ما فرصتی برای از دست دادن در دل چنین فرصت سوزیهایی ندارد. اگر باید به دیگران نگاه کرد و رفتار موثر و ایدههای آنها را آموخت باید مراقب بود تا روشهای نادرست آنها دراینجا نیز تکرار نشود تا تلاش برای درمان درد محیطزیست ما به دردهای دیگری بینجامد و «از قضا سرکنگبین صفرا بیفزاید.»